دیکشنری
داستان آبیدیک
inflammble temper
ɪnflæmbəl tɛmpəɹ
فارسی
1
عمومی
::
اتش مزاجی، تندخویی، خویتند
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INFIRMLY
INFIX
INFIX NOTATION
INFLAMABLE
INFLAME
INFLAMED
INFLAMMABILITY
INFLAMMABLE
INFLAMMABLE SUBSTANC
INFLAMMABLES
INFLAMMATION
INFLAMMATORY
INFLAMMATORY BOWEL DISEASE
INFLAMMATORY NODULES
INFLAMMATORY RESPONSE
INFLAMMBLE TEMPER
INFLATABLE
INFLATE
INFLATE WITH
INFLATED
INFLATED BLADDER
INFLATER
INFLATION
INFLATION EXPECTATIONS
INFLATION INDEXED SECURITY
INFLATION RATE
INFLATIONISM
INFLATOR
INFLECT
INFLECTED VERB
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید